چهارشنبه 87 آذر 13 , ساعت 9:0 عصر
از آنـجـا کـه ایـن سـوره بیانگر انواع نعمتها و مواهب بزرگ الهى است با نام مقدس ((رحمن )) که رمـزى از رحـمـت واسـعه اوست آغاز مى شود, چرا که اگر صفت ((رحمانیت )) او نبود این چنین خوان نعمت را براى دوست و دشمن نمى گستراند.
لذا مى فرماید: ((خداوند رحمان )) (الرحمن ).
(آیه )ـ ((قرآن را تعلیم فرمود)) (علم القرآن ).
و به این ترتیب نخستین و مهمترین نعمت را همان ((تعلیم قرآن )) بیان مى کند.
و جالب این که نعمت ((تعلیم قرآن )) راحتى قبل از مساله ((خلقت انسان )) و((تعلیم بیان )) ذکر کـرده , در حـالى که از نظر ترتیب طبیعى باید نخست اشاره به مساله آفرینش انسان , و بعد نعمت تـعـلیم بیان , و سپس نعمت تعلیم قرآن شود, اماعظمت قرآن ایجاب کرده که برخلاف این ترتیب طبیعى نخست از آن سخن گوید.
ایـن آیه در ضمن پاسخى است به مشرکان عرب که وقتى پیامبر(ص ) نام ((رحمن )) را بیان کرد و آنـهـا را دعـوت به سجده براى خداوند رحمن نمود آنها به عنوان بهانه جوئى گفتند: وماالرحمن ;? رحمن چیست )) (فرقان /60).
قرآن مى گوید خداوند رحمن کسى است که قرآن را تعلیم فرموده , انسان راآفریده , و تعلیم بیان به او کرده است .
بـه هـرحـال نام ((رحمن )) بعد از نام ((اللّه )) گسترده ترین مفهوم را در میان نامهاى پروردگار دارد, زیـرا مـى دانـیـم خـداونـد داراى دو رحـمت است : ((رحمت عام )) و((رحمت خاص )) نام ((رحـمـن )) اشاره به ((رحمت عام )) اوست که همگان را شامل مى شود, و نام ((رحیم )) اشاره به ((رحـمـت خـاص )) اوسـت کـه مـخـصـوص اهل ایمان وطاعت است , و شاید به همین دلیل نام ((رحمن )) بر غیرخدا هرگز اطلاق نمى شودـمگر این که با کلمه ((عبد)) همراه باشدـ ولى وصف ((رحـیـم )) بـه دیـگـران نیز گفته مى شود, چرا که هیچ کس داراى رحمت عام جز او نیست , اما رحمت خاص هرچند به صورت ضعیف درمیان انسانها و موجودات دیگر نیز وجود دارد.
در ایـن که خداوند قرآن را به چه کسى تعلیم کرده ؟ از آنجا که این سوره بیانگررحمتهاى الهى به جـن و انس است و لذا 31 بار بعد از ذکر بخشهایى از این نعمتها ازآنها سؤال مى کند ((کدامیک از نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید)) مناست است که بگوئیم خدا این قرآن را به وسیله پیامبر بزرگش محمد(ص ) به جن و انس تعلیم فرمود.
(آیـه )ـ بـعـد از ذکـر نـعمت بى مثال قرآن به مهمترین نعمت در سلسله بعدپرداخته , مى فرماید: ((انسان را آفرید)) (خلق الا نسان ).
مـسـلـمـا مـنظور از ((انسان )) در اینجا نوع انسان است نه حضرت ((آدم )) وگستردگى نعمت ((بیان )) که بعد از آن مى آید نیز شاهدى بر عمومیت معنى انسان است .
ذکر نام انسان بعد از قرآن نیز قابل دقت است , چرا که قرآن مجموعه اسرارهستى به صورت تدوین اسـت , و انـسـان خـلاصه این اسرار به صورت تکوین است , وهرکدام نسخه اى از این عالم بزرگ و پهناور!.
(آیه )ـ این آیه به یکى از مهمترین نعمتها بعد از نعمت آفرینش انسان ,اشاره کرده , مى افزاید: ((به او بیان را آموخت )) (علمه البیان ).
((بـیـان )) از نـظـر مفهوم لغت معنى گسترده اى دارد, و به هر چیزى گفته مى شودکه مبین و آشـکـارکننده چیزى باشد, بنابراین نه فقط نطق و سخن را شامل مى شودکه حتى کتابت و خط و انواع استدلالات عقلى و منطقى که مبین مسائل مختلف وپیچیده است همه در مفهوم بیان جمع است , هرچند شاخص این مجموعه همان ((سخن گفتن )) است .
اگر نقش ((بیان )) را در تکامل و پیشرفت زندگى انسانها, و پیدایش و ترقى تمدنها درنظر بگیریم یقین خواهیم کرد که اگر این نعمت بزرگ نبود انسان هرگزنمى توانست تجربیات و علوم خود را بـه سـادگـى از نـسـلى به نسل دیگر منتقل سازد,و باعث پیشرفت علم و دانش و تمدن و دین و اخـلاق گـردد, و اگـر یک روز این نعمت بزرگ از انسانها گرفته شود جامعه انسانى بسرعت راه قـهـقـرا را پیش خواهدگرفت , و هرگاه بیان را به معنى وسیع آن که شامل خط و کتابت و حتى انواع هنرهامى شود تفسیر کنیم نقش فوق العاده مهم آن در زندگى انسانها روشنتر مى گردد.
(آیه )ـ سپس به سراغ چهارمین نعمت بزرگ از مواهب خداوند رحمن رفته , مى گوید: ((خورشید و ماه با حساب منظمى مى گردند)) (الشمس والقمربحسبان ).
اصل وجود خورشید از بزرگترین نعمتها براى انسان است , چرا که بدون نورو حرارت حاصل از آن زندگى در منظومه شمسى غیرممکن است , نمو و رشدگیاهان و تمام مواد غذائى , بارش بارانها, وزش بادها, همه به برکت این موهبت الهى است .
مـاه نیز به سهم خودش نقش مهمى را در حیات انسان ایفا مى کند, علاوه براین که چراغ شبهاى تـاریـک اوسـت , جاذبه آن که سرچشمه جزر و مد دراقیانوسهاست عاملى است براى بقا حیات در دریاها و مشروب ساختن بسیارى ازسواحل که رودخانه ها در مجاورت آن به دریا مى ریزند.
و افـزون بر همه اینها نظام ثابت حرکت ماه به دور زمین و حرکت زمین به دورخورشید که سبب پـیـدایـش مـنـظـم شـب و روز سـال و مـاه و فصول مختلف است ,سبب نظم زندگى انسانها و برنامه ریزى براى امور تجارى و صنعتى و کشاورزى است که اگر این سیر منظم نبود زندگى بشر هرگز نظام نمى یافت .
نه تنها حرکت این کرات آسمانى نظام بسیار دقیقى دارد, بلکه مقدار جرم وجاذبه آنها و فاصله اى کـه از زمـین , و از یکدیگر دارند همه روى حساب و ((حسبان ))است , و بطور قطع هرکدام از این امـور به هم بخورد اختلالات عظیمى در منظومه شمسى و به دنبال آن در نظام زندگى بشر رخ مى دهد.
ایـن نـکـته نیز قابل توجه است که خورشید هرچند در وسط منظومه شمسى ظاهرا بدون حرکت ثـابـت مـانـده اسـت , ولـى نـباید فراموش کرد که آن هم به اتفاق تمام سیارات و اقمارش در دل کـهـکـشانى که به آن تعلق دارد به سوى نقطه معینى (ستاره معروف وگا) در حرکت است و این حرکت نیز نظم و سرعت معینى دارد.
(آیـه )ـ در پـنـجـمـیـن موهبت بزرگ از آسمان به زمین نظر مى افکند, ومى فرماید: ((و گیاه و درخت براى او سجده مى کنند)) (والنجم والشجر یسجدان ).
((نـجـم )) گـاه بـه مـعنى ستاره مى آید, و گاه به معنى گیاهان بدون ساقه و در اینجابه قرینه ((شجر)) (درخت ) منظور معنى دوم یعنى ;? گیاهان بدون ساقه است .
مـى دانـیـم تمام مواد غذائى انسانها در اصل از گیاهان گرفته مى شود, با این تفاوت که قسمتى انسان مستقیما مصرف مى کند, و قسمت دیگرى صرف تغذیه حیواناتى مى شود که جز مواد غذائى انسانهاست , این معنى حتى در مورد حیوانات دریائى نیز صادق است , زیرا آنها نیز از گیاهان بسیار کـوچـکـى تـغـذیه مى کنند که میلیونهامیلیون از آن در هر گوشه و کنار دریا در پرتو نور آفتاب مى روید و در لابلاى امواج درحرکت است .
به این ترتیب ((نجم )) انواع گیاهان کوچک و خزنده مانند بوته کدو, خیار وامثال آنها و ((شجر)) انواع گیاهان ساقه دار مانند غلات و درختان میوه و غیر آن راشامل مى شود.
و تـعـبیر ((یسجدان )) (این دو سجده مى کنند) اشاره به تسلیم بى قید و شرطآنها در برابر قوانین آفرینش , و در مسیر منافع انسانهاست .
در ضمن اشاره به اسرار توحیدى آنها نیز هست , چرا که در هر برگ و هر دانه گیاهى آیات عجیبى از عظمت و علم پروردگار وجود دارد.
لذا مى فرماید: ((خداوند رحمان )) (الرحمن ).
(آیه )ـ ((قرآن را تعلیم فرمود)) (علم القرآن ).
و به این ترتیب نخستین و مهمترین نعمت را همان ((تعلیم قرآن )) بیان مى کند.
و جالب این که نعمت ((تعلیم قرآن )) راحتى قبل از مساله ((خلقت انسان )) و((تعلیم بیان )) ذکر کـرده , در حـالى که از نظر ترتیب طبیعى باید نخست اشاره به مساله آفرینش انسان , و بعد نعمت تـعـلیم بیان , و سپس نعمت تعلیم قرآن شود, اماعظمت قرآن ایجاب کرده که برخلاف این ترتیب طبیعى نخست از آن سخن گوید.
ایـن آیه در ضمن پاسخى است به مشرکان عرب که وقتى پیامبر(ص ) نام ((رحمن )) را بیان کرد و آنـهـا را دعـوت به سجده براى خداوند رحمن نمود آنها به عنوان بهانه جوئى گفتند: وماالرحمن ;? رحمن چیست )) (فرقان /60).
قرآن مى گوید خداوند رحمن کسى است که قرآن را تعلیم فرموده , انسان راآفریده , و تعلیم بیان به او کرده است .
بـه هـرحـال نام ((رحمن )) بعد از نام ((اللّه )) گسترده ترین مفهوم را در میان نامهاى پروردگار دارد, زیـرا مـى دانـیـم خـداونـد داراى دو رحـمت است : ((رحمت عام )) و((رحمت خاص )) نام ((رحـمـن )) اشاره به ((رحمت عام )) اوست که همگان را شامل مى شود, و نام ((رحیم )) اشاره به ((رحـمـت خـاص )) اوسـت کـه مـخـصـوص اهل ایمان وطاعت است , و شاید به همین دلیل نام ((رحمن )) بر غیرخدا هرگز اطلاق نمى شودـمگر این که با کلمه ((عبد)) همراه باشدـ ولى وصف ((رحـیـم )) بـه دیـگـران نیز گفته مى شود, چرا که هیچ کس داراى رحمت عام جز او نیست , اما رحمت خاص هرچند به صورت ضعیف درمیان انسانها و موجودات دیگر نیز وجود دارد.
در ایـن که خداوند قرآن را به چه کسى تعلیم کرده ؟ از آنجا که این سوره بیانگررحمتهاى الهى به جـن و انس است و لذا 31 بار بعد از ذکر بخشهایى از این نعمتها ازآنها سؤال مى کند ((کدامیک از نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید)) مناست است که بگوئیم خدا این قرآن را به وسیله پیامبر بزرگش محمد(ص ) به جن و انس تعلیم فرمود.
(آیـه )ـ بـعـد از ذکـر نـعمت بى مثال قرآن به مهمترین نعمت در سلسله بعدپرداخته , مى فرماید: ((انسان را آفرید)) (خلق الا نسان ).
مـسـلـمـا مـنظور از ((انسان )) در اینجا نوع انسان است نه حضرت ((آدم )) وگستردگى نعمت ((بیان )) که بعد از آن مى آید نیز شاهدى بر عمومیت معنى انسان است .
ذکر نام انسان بعد از قرآن نیز قابل دقت است , چرا که قرآن مجموعه اسرارهستى به صورت تدوین اسـت , و انـسـان خـلاصه این اسرار به صورت تکوین است , وهرکدام نسخه اى از این عالم بزرگ و پهناور!.
(آیه )ـ این آیه به یکى از مهمترین نعمتها بعد از نعمت آفرینش انسان ,اشاره کرده , مى افزاید: ((به او بیان را آموخت )) (علمه البیان ).
((بـیـان )) از نـظـر مفهوم لغت معنى گسترده اى دارد, و به هر چیزى گفته مى شودکه مبین و آشـکـارکننده چیزى باشد, بنابراین نه فقط نطق و سخن را شامل مى شودکه حتى کتابت و خط و انواع استدلالات عقلى و منطقى که مبین مسائل مختلف وپیچیده است همه در مفهوم بیان جمع است , هرچند شاخص این مجموعه همان ((سخن گفتن )) است .
اگر نقش ((بیان )) را در تکامل و پیشرفت زندگى انسانها, و پیدایش و ترقى تمدنها درنظر بگیریم یقین خواهیم کرد که اگر این نعمت بزرگ نبود انسان هرگزنمى توانست تجربیات و علوم خود را بـه سـادگـى از نـسـلى به نسل دیگر منتقل سازد,و باعث پیشرفت علم و دانش و تمدن و دین و اخـلاق گـردد, و اگـر یک روز این نعمت بزرگ از انسانها گرفته شود جامعه انسانى بسرعت راه قـهـقـرا را پیش خواهدگرفت , و هرگاه بیان را به معنى وسیع آن که شامل خط و کتابت و حتى انواع هنرهامى شود تفسیر کنیم نقش فوق العاده مهم آن در زندگى انسانها روشنتر مى گردد.
(آیه )ـ سپس به سراغ چهارمین نعمت بزرگ از مواهب خداوند رحمن رفته , مى گوید: ((خورشید و ماه با حساب منظمى مى گردند)) (الشمس والقمربحسبان ).
اصل وجود خورشید از بزرگترین نعمتها براى انسان است , چرا که بدون نورو حرارت حاصل از آن زندگى در منظومه شمسى غیرممکن است , نمو و رشدگیاهان و تمام مواد غذائى , بارش بارانها, وزش بادها, همه به برکت این موهبت الهى است .
مـاه نیز به سهم خودش نقش مهمى را در حیات انسان ایفا مى کند, علاوه براین که چراغ شبهاى تـاریـک اوسـت , جاذبه آن که سرچشمه جزر و مد دراقیانوسهاست عاملى است براى بقا حیات در دریاها و مشروب ساختن بسیارى ازسواحل که رودخانه ها در مجاورت آن به دریا مى ریزند.
و افـزون بر همه اینها نظام ثابت حرکت ماه به دور زمین و حرکت زمین به دورخورشید که سبب پـیـدایـش مـنـظـم شـب و روز سـال و مـاه و فصول مختلف است ,سبب نظم زندگى انسانها و برنامه ریزى براى امور تجارى و صنعتى و کشاورزى است که اگر این سیر منظم نبود زندگى بشر هرگز نظام نمى یافت .
نه تنها حرکت این کرات آسمانى نظام بسیار دقیقى دارد, بلکه مقدار جرم وجاذبه آنها و فاصله اى کـه از زمـین , و از یکدیگر دارند همه روى حساب و ((حسبان ))است , و بطور قطع هرکدام از این امـور به هم بخورد اختلالات عظیمى در منظومه شمسى و به دنبال آن در نظام زندگى بشر رخ مى دهد.
ایـن نـکـته نیز قابل توجه است که خورشید هرچند در وسط منظومه شمسى ظاهرا بدون حرکت ثـابـت مـانـده اسـت , ولـى نـباید فراموش کرد که آن هم به اتفاق تمام سیارات و اقمارش در دل کـهـکـشانى که به آن تعلق دارد به سوى نقطه معینى (ستاره معروف وگا) در حرکت است و این حرکت نیز نظم و سرعت معینى دارد.
(آیـه )ـ در پـنـجـمـیـن موهبت بزرگ از آسمان به زمین نظر مى افکند, ومى فرماید: ((و گیاه و درخت براى او سجده مى کنند)) (والنجم والشجر یسجدان ).
((نـجـم )) گـاه بـه مـعنى ستاره مى آید, و گاه به معنى گیاهان بدون ساقه و در اینجابه قرینه ((شجر)) (درخت ) منظور معنى دوم یعنى ;? گیاهان بدون ساقه است .
مـى دانـیـم تمام مواد غذائى انسانها در اصل از گیاهان گرفته مى شود, با این تفاوت که قسمتى انسان مستقیما مصرف مى کند, و قسمت دیگرى صرف تغذیه حیواناتى مى شود که جز مواد غذائى انسانهاست , این معنى حتى در مورد حیوانات دریائى نیز صادق است , زیرا آنها نیز از گیاهان بسیار کـوچـکـى تـغـذیه مى کنند که میلیونهامیلیون از آن در هر گوشه و کنار دریا در پرتو نور آفتاب مى روید و در لابلاى امواج درحرکت است .
به این ترتیب ((نجم )) انواع گیاهان کوچک و خزنده مانند بوته کدو, خیار وامثال آنها و ((شجر)) انواع گیاهان ساقه دار مانند غلات و درختان میوه و غیر آن راشامل مى شود.
و تـعـبیر ((یسجدان )) (این دو سجده مى کنند) اشاره به تسلیم بى قید و شرطآنها در برابر قوانین آفرینش , و در مسیر منافع انسانهاست .
در ضمن اشاره به اسرار توحیدى آنها نیز هست , چرا که در هر برگ و هر دانه گیاهى آیات عجیبى از عظمت و علم پروردگار وجود دارد.
نوشته شده توسط آیین2 | نظرات دیگران [ نظر]