سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و در پى جنازه‏اى مى‏رفت ، شنید مردى مى‏خندد فرمود : ] گویا مرگ را در دنیا بر جز ما نوشته‏اند ، و گویا حق را در آن بر عهده جز ما هشته‏اند ، و گویى آنچه از مردگان مى‏بینیم مسافرانند که به زودى نزد ما باز مى‏آیند ، و آنان را در گورهاشان جاى مى‏دهیم و میراثشان را مى‏خوریم ، پندارى ما از پس آنان جاودان به سر مى‏بریم . سپس پند هر پند و پند دهنده را فراموش مى‏کنیم و نشانه قهر بلا و آفت مى‏شویم . [نهج البلاغه]
 
چهارشنبه 87 آذر 13 , ساعت 9:1 عصر
از یـکسو فرشتگان شما را احاطه کرده اند و از سوى دیگر شعله هاى گرم و سوزان آتش و دودهاى تیره و تار و خفقان آور اطراف محشر را فرا مى گیرد و راهى براى گریز نیست .
(آیـه )ـ باز مى فرماید: ((پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکارمى کنید))؟! (فباى آلا ربکما تکذبان ).
تعبیر به نعمت در اینجا نیز به خاطر همان لطفى است که در آیه قبل به آن اشاره شد.
(آیـه )ـ در تعقیب آیات گذشته که بعضى از حوادث رستاخیز را بازگومى کرد, در اینجا همچنان ادامه همان بحث و ذکر خصوصیات دیگرى از صحنه قیامت , و چگونگى حساب , و مجازات , و کیفر است .
نـخـسـت مـى فـرمـایـد: ((در آن هنگام که آسمان شکافته شود, و همچون روغن مذاب گلگون گـردد)) حـوادث هـولـنـاکى رخ مى دهد که تاب تحمل آن را نخواهیدداشت (فاذا انشقت السما فکانت وردة کالدهان ).
از مـجموع آیات ((قیامت )) به خوبى استفاده مى شود که در آن روز نظام کنونى جهان بکلى درهم مى ریزد, و حوادث بسیار هولناکى در سرتاسر عالم رخ مى دهد,کواکب و سیارات و زمین و آسمان دگـرگـون مـى شوند, و مسائلى که تصور آن امروزبراى ما مشکل است واقع مى گردد, از جمله چـیـزى اسـت کـه در آیه فوق آمده که کرات آسمانى از هم مى شکافد و به رنگ سرخ و به صورت مذاب همچون روغن درمى آید.
(آیه )ـ و از آنجا که اعلام وقوع این حوادث هولناک در صحنه قیامت , و یاقبل از آن هشدارى است بـه هـمـه مـجـرمان و مؤمنان , و لطفى است از الطاف الهى ,بعد از آن , همان جمله سابق را تکرار فـرمـوده , مـى گوید: ((پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید))؟! (فباى آلا ربکما تکذبان ).
(آیه )ـ در این آیه از حوادث تکوینى قیامت , به وضع انسان گنهکار در آن روز, پرداخته , مى افزاید: ((در آن روز هـیچ کس از انس و جن از گناهش سؤال نمى شود)) (فیومئذ لا یسئل عن ذنبه انس ولا جان ).
چـرا سـؤال نـمـى کـنند؟ براى این که همه چیز روشن است , و در چهره انسانهاهمه چیز خوانده مى شود.
قیامت یک روز بسیار طولانى است , و انسان از مواقف و گذرگاههاى متعددى باید بگذرد و در هر صحنه و موقفى باید مدتى بایستد, در بعضى از این مواقف مطلقا سؤالى نمى شود.
و در بعضى از مواقف مهر بر دهان انسان گذارده مى شود و اعضاى بدن به شهادت بر مى خیزند و در بعضى , از انسانها دقیقا پرسش مى شود.
خلاصه هر صحنه اى شرایطى دارد.
(آیـه )ـ و بـاز در تـعـقـیـب آن هـمـگـان را مـخاطب ساخته , مى گوید ((پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را تکذیب مى کنید))؟! (فباى آلا ربکما تکذبان ).
(آیه )ـ آرى در آن روز سؤال نمى شود, بلکه ((مجرمان از چهره هایشان شناخته مى شوند)) (یعرف المجرمون بسیماهم ).
گـروهـى داراى چـهـره هـاى بشاش نورانى و درخشانند که بیانگر ایمان و عمل صالح آنهاست , و گـروهـى دیـگـر صـورتهائى سیاه و تاریک و زشت و عبوس دارند که نشانه کفر و گناه آنهاست , چـنـانـکه در آیات 39 تا 41 سوره عبس مى خوانیم : ((در آن روز چهره هائى درخشان و نورانیند, و چهره هائى تاریک , که سیاهى مخصوصى آن را پوشانیده )).
سپس مى افزاید: ((و آنگاه آنها را از موهاى پیش سر, و پاهایشان مى گیرند)) وبه دوزخ مى افکنند! (فیؤخذ بالنواصى والا قدام ).
گرفتنى مجرمان با موى پیش سر, و پاها, ممکن است به معنى حقیقى آن باشد که ماموران عذاب این دو را مى گیرند و آنها را از زمین برداشته , با نهایت ذلت به دوزخ مى افکنند, و یا کنایه از نهایت ضـعف و ناتوانى آنها در چنگال ماموران عذاب الهى است , که این گروه را با خوارى تمام به دوزخ مى برند, و چه صحنه دردناک و وحشتناکى است آن صحنه !.
(آیـه )ـ باز از آنجا که یادآورى این مسائل در زمینه معاد هشدار و لطفى است به همگان مى افزاید: ((پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را تکذیب مى کنید))؟! (فباى آلا ربکما تکذبان ).
(آیه )ـ در این آیه مى فرماید: ((این همان دوزخى است که مجرمان پیوسته آن را انکار مى کردند)) (هذه جهنم التى یکذب بها المجرمون ).
(آیـه )ـ بـاز در تـوصیف جهنم و عذابهاى دردناک آن مى افزاید: مجرمان ((امروز درمیان آن و آب سوزان در رفت و آمدند)) (یطوفون بینها وبین حمیم آن ).
آنـها از یکسو در میان شعله هاى سوزان جهنم مى سوزند و تشنه مى شوند وتمناى آن مى کنند و از سوى دیگر آب جوشان به آنها مى دهند (یا بر آنها مى ریزند) واین مجازاتى است دردناک .
از آیـات 71 و 72 سـوره مـؤمـن اسـتـفـاده مى شود که چشمه سوزان حمیم درکنار جهنم است که نخست دوزخیان را در آن مى برند و سپس در آتش دوزخ ‌مى افکنند.
(آیـه )ـ بـاز بـه دنـبـال ایـن هـشدار و اخطار شدید بیدارکننده که لطفى است از ناحیه خداوند, مى فرماید: ((پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید))؟!(فباى آلا ربکما تکذبان ).
(آیه )ـ.

این دو بهشت در انتظار خائفان است !.

در ایـنـجـا دوزخـیـان را به حال خود رها کرده , به سراغ بهشتیان مى رود, و ازنعمتهاى دلپذیر و بـى نـظیر و شوق انگیز بهشت قسمتهائى را برمى شمرد, تا درمقایسه با کیفرهاى شدید و دردناک دوزخیان اهمیت هرکدام روشنتر گردد.
مـى فـرماید: ((براى کسى که از مقام پروردگارش بترسد دو باغ بهشتى است ))(ولمن خاف مقام ربه جنتان ).
خوف از پروردگار سرچشمه هاى مختلفى دارد: گاه همان اعمال ناپاک وافکار آلوده است , و گاه بـراى مقربان , به خاطر قرب به ذات پاکش کمترین ترک اولى و غفلت مایه وحشت آنهاست , و گاه بـدون هـمـه ایـنـها هنگامى که تصور آن ذات نامحدود و عظمت بى انتها را مى کنند در مقابل او احـسـاس حـقارت کرده و حالت خوف به آنها دست مى دهد, این خوفى است که از نهایت معرفت پروردگار حاصل مى شود و مخصوص عارفان و مخلصان درگاه اوست .
(آیه )ـ باز به دنبال این نعمت بزرگ همگان را مخاطب ساخته , مى گوید:((پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید؟! (فباى آلا ربکما تکذبان ).
(آیه )ـ سپس در توصیف این دو بهشت مى افزاید: ((داراى انواع نعمتها ودرختان پرطراوت است )) (ذواتا افنان ).
(آیه )ـ و به دنبال این نعمت باز همان سؤال تکرار مى شود که : ((کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید))؟! (فباى آلا ربکما تکذبان ).
(آیـه )ـ از آنجا که یک باغ سرسبز و خرم و پرطراوت , علاوه بر درختان ,باید چشمه هاى آب جارى داشـتـه بـاشـد در این آیه مى افزاید: ((در آن دو (بهشت ) دوچشمه همیشه جارى است )) (فیهما عینان تجریان ).
(آیه )ـ باز در برابر این نعمت همان سؤال مطرح مى شود: ((پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید)) (فباى آلا ربکما تکذبان ).
(آیـه )ـ در ایـن آیـه که نوبت به میوه هاى این دو باغ بهشتى مى رسد,مى فرماید: ((در آن دو از هر میوه اى دو نوع وجود دارد)) هریک از دیگرى بهتر (فیهمامن کل فاکهة زوجان ).
نوعى که در دنیا نمونه آن را دیده اید, و نوعى که هرگز شبیه و نظیر آن را دراین جهان ندیده اید.
(آیـه )ـ بـاز مى افزاید: ((پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکارمى کنید))؟ (فباى آلا ربکما تکذبان ).
(آیـه )ـ در آیـات پیشین سه قسمت از ویژگیهاى این دو باغ بهشتى مطرح شد, اکنون به ویژگى چـهـارم پرداخته , مى فرماید: ((این در حالى است که آنها برفرشهائى تکیه کرده اند با آسترهائى از دیبا و ابریشم )) (متکئین على فرش بطائنهامن استبرق ).
این تعبیر نشانه آرامش کامل روح بهشتیان است .
در ایـنـجا گران قیمت ترین پارچه اى که در دنیا تصور مى شود آستر این فرشهاذکر شده , اشاره به این که قسمت روئین آن چیزى است که از لطافت و زیبائى وجذابیت در وصف نمى گنجد.
و بـالاخـره در پـنـجـمین نعمت به چگونگى نعمتهاى این باغ بهشتى اشاره کرده , مى گوید: ((و میوه هاى رسیده آن دو باغ بهشتى در دسترس است )) (وجنى الجنتین دان ).
آرى ! زحمتى که معمولا در چیدن میوه هاى دنیا وجود دارد در آنجا به هیچ وجه نیست .
(آیه )ـ و باز همگان را در اینجا مخاطب ساخته , مى گوید: ((پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید))؟ (فباى آلا ربکما تکذبان ).
(آیه )ـ.

همسران زیباى بهشتى :.

در آیـات گـذشته پنج قسمت از مواهب و ویژگیهاى این دو باغ بهشتى عنوان شده بود, در اینجا شـشـمـیـن نـعمت را بازگو مى کند;? و آن همسران پاک بهشتى است ,مى فرماید: ((در آن باغهاى بهشتى زنانى هستند که جز به همسران خود عشق نمى ورزند)) (فیهن قاصرات الطرف ).
((و هیچ انس و جن پیش از اینها با آنها تماس نگرفته است )) (لم یطمثهن انس قبلهم ولا جان ).
بنابراین آنها دوشیزه اند, و دست نخورده , و پاک از هر نظر.
از ((ابـوذر)) نـقـل شـده اسـت کـه : ((هـمـسـر بـهشتى به شوهرش مى گوید: سوگند به عزت پـروردگـارم کـه در بهشت چیزى را بهتر از تو نمى یابم , سپاس مخصوص خداوندى است که مرا همسر تو, و تو را همسر من قرار داد)).
(آیـه )ـ بـاز در تـعقیب این نعمت بهشتى تکرار مى کند: ((پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید))؟ (فباى آلا ربکما تکذبان ).
(آیه )ـ سپس به توصیف بیشترى از این همسران بهشتى پرداخته ,مى گوید: ((آنها همچون یاقوت و مرجانند))! (کانهن الیاقوت والمرجان ).
به سرخى و صفا و درخشندگى ((یاقوت )) و به سفیدى و زیبائى شاخه ((مرجان )) که هنگامى که این دورنگ (یعنى سفید و سرخ شفاف ) به هم آمیزندزیباترین رنگ را به آنها مى دهند.
(آیـه )ـ بـار دیگر به دنبال این نعمت بهشتى مى فرماید: ((پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید))؟ (فباى آلا ربکما تکذبان ).
(آیـه )ـ و در پایان این بحث مى گوید: ((آیا جزاى نیکى جز نیکى است ))؟(هل جزا الا حسان الا الا حسان ).
آیا آنها که در دنیا کار نیک کرده اند جز پاداش نیک الهى انتظارى درباره آنها مى رود؟.
((احسان )) چیزى برتر از عدالت است , زیرا عدالت این است که انسان آنچه بر عهده اوست بدهد, و آنچه متعلق به اوست بگیرد, ولى احسان این است که انسان بیش از آنچه وظیفه اوست انجام دهد, و کمتر از آنچه حق اوست بگیرد.
(آیـه )ـ باز در اینجا از بندگان اقرار مى گیرد که : ((پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید))؟ (فباى آلا ربکما تکذبان ).
چـرا که این قانون یعنى ;? جزاى احسان به احسان خود نعمتى است بزرگ ازناحیه خداوند بزرگ , و نشان مى دهد که پاداش او در برابر اعمال بندگان نیز درخورکرم اوست نه درخور اعمال آنها, تازه اگر آنها عملى دارند و اطاعتى مى کنند آن هم به توفیق و لطف خداست و برکاتش نیز به خودشان مى رسد.
(آیه )ـ.

دو بهشت دیگر با اوصاف شگفت آورش !.

در ادامـه بحث گذشته که پیرامون دو بهشت خائفان با ویژگیهاى و الا سخن مى گفت در اینجا از دو بهشت سخن مى گوید که در مرحله پایینتر و طبعا براى افرادى است که در سطح پائینترى از ایمان و خوف از پروردگار قرار دارند, و به تعبیر دیگر هدف بیان وجود سلسله مراتب به تناسب ایمان و عمل صالح است .
نخست مى فرماید: ((و پایین تر از آنها دو باغ بهشتى دیگر است )) (ومن دونهما جنتان ).
در حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام (ص ) مى خوانیم که در تفسیر این آیه فرمود:.
((دو بـهشت که بناى آنها و هرچه در آنهاست از نقره است , و دو بهشت است که بناى آنها و هرچه در آنهاست از طلاست )).
تعبیر به طلا و نقره ممکن است اشاره به تفاوت ارزش مواهب آنها باشد.
لـذا در حدیث دیگرى از پیامبر(ص ) آمده است : ((دو بهشت از طلا است براى مقربان , و دو بهشت از نقره براى اصحاب الیمین )).
(آیه )ـ سپس مى افزاید: ((پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکارمى کنید)) (فباى آلا ربکما تکذبان ).
(آیـه )ـ بـعـد بـه پنج ویژگى این دو بهشت ـکه بعضى با آنچه درباره دوبهشت سابق گفته شد شباهت دارد و بعضى متفاوت است ـ پرداخته , مى گوید: ((هردو خرم و سرسبزند)) (مدهامتان ).
(آیـه )ـ بـاز در ایـنـجـا اضافه مى کند: ((پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان راانکار مى کنید))؟ (فباى آلا ربکما تکذبان ).
(آیـه )ـ در ایـن آیـه بـه تـوصیف دیگرى پرداخته , مى گوید: ((در آنها دوچشمه جوشنده است )) (فیهما عینان نضاختان ).
(آیه )ـ دگربار از جن و انس مى پرسد: ((پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید))؟! (فباى آلا ربکما تکذبان ).
(آیه )ـ این آیه درباره میوه هاى این دو بهشت چنین مى گوید: ((در آنهامیوه هاى فراوان و درخت خرما و انار است )) (فیهما فاکهة ونخل ورمان ).
(آیـه )ـ بـاز هـمان سؤال را تکرار کرده , مى فرماید: ((پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید))؟ (فباى آلا ربکما تکذبان ).
(آیه )ـ.

باز هم همسران بهشتى !.

در ادامه شرح نعمتهاى دو بهشتى که در آیات سابق آمده است در اینجا نیزبه قسمتهاى دیگرى از این مواهب اشاره شده است .
نـخـسـت مى فرماید: ((و در آن باغهاى بهشتى زنانى نیکو خلق و زیبایند)) (فیهن خیرات حسان ) زنانى که جمع میان ((حسن سیرت )) و ((حسن صورت )) کرده اند.
در روایاتى که در تفسیر این آیه وارد شده صفات نیک بسیارى براى همسران بهشتى شمرده شده کـه مى تواند اشاره اى به صفات عالى زنان دنیا نیز باشد, والگوئى براى همه زنان محسوب شود, از جمله خوش زبان بودن , نظافت و پاکى ,آزار نرسانیدن , نظرى به بیگانگان نداشتن و مانند آن .
(آیـه )ـ و بـه دنـبـال ذکـر این نعمت باز مى افزاید: ((پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید))؟ (فباى آلا ربکما تکذبان ).
(آیه )ـ سپس در ادامه توصیف این زنان بهشتى اضافه مى کند: ((حوریانى که در خیمه هاى بهشتى مستورند)) (حور مقصورات فى الخیام ).
((حور)) جمع ((حورا)) و ((احور)) به کسى مى گویند که سیاهى چشمش کاملا مشکى و سفیدى آن کاملا شفاف است , و گاه به زنان سفید چهره نیز اطلاق شده است .
(آیـه )ـ و بـار دیـگـر هـمـان سـؤال پـرمـعـنى را تکرار کرده , مى گوید: ((پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید))؟ (فباى آلا ربکما تکذبان ).
(آیـه )ـ این آیه توصیف دیگرى است درباره حوریان بهشتى , مى فرماید:((هیچ , جن و انس پیش از این با آنها تماس نگرفته )) و دوشیزه اند (لم یطمثهن انس قبلهم ولا جان ).
الـبـتـه چنانکه از آیات دیگر قرآن استفاده مى شود زنان و مردانى که در این دنیاهمسر یکدیگرند هـرگـاه هر دو با ایمان و بهشتى باشند در آنجا به هم ملحق مى شوند, و با هم در بهترین شرائط و حالات زندگى مى کنند.
و حـتى از روایات استفاده مى شود که مقام این زنان برتر از حوریان بهشت است به خاطر عبادات و اعمال صالحى که در این جهان انجام داده اند.
(آیه )ـ سپس مى افزاید: ((پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکارمى کنید))؟ (فباى آلا ربکما تکذبان ).
(آیـه )ـ در آخـریـن تـوصیفى که در این آیات از نعمتهاى بهشتى کرده , مى گوید:((این در حالى اسـت کـه بـهشتیان بر تختهائى تکیه زده اند که با بهترین و زیباترین پارچه هاى سبزرنگ پوشانده شده است )) (متکئین على رفرف خضر وعبقری حسان ).
(آیـه )ـ سـپـس بـراى آخـریـن بار (و سى و یکمین مرتبه ) این سؤال را از نس وجن و از تمام افراد مى کند: ((پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید))؟(فباى آلا ربکما تکذبان ).
نـعمتهاى معنوى , یا نعمتهاى مادى , نعمتهاى این جهان , یا نعمتهاى بهشتى ؟ نعمتهائى که سر تا پـاى وجـود شـمـا را فراگرفته و دائما غرق درآنید, و گاه براثر غرور و غفلت همه آنها را به دست فراموشى مى سپرید, و از بخشنده این همه نعمتها و کسى که در انتظار نعمتهایش در آینده هستید غافل مى شوید؟ کدامیک رامنکرید؟.
(آیـه )ـ و در آخـریـن آیه این سوره مى فرماید: ((پربرکت و زوال ناپذیر است نام پروردگار صاحب جلال و بزرگوار تو)) (تبارک اسم ربک ذى الجلا ل والا کرام ).
این تعبیر به خاطر آن است که در این سوره انواع نعمتهاى الهى , در زمین وآسمان , در خلقت بشر, و در دنـیـا و آخـرت آمده است , و از آنجا که اینها همه ازوجود پربرکت پروردگار افاضه مى شود, مناسبترین تعبیر همان است که در این آیه آمده است .
جـالـب ایـن که این سوره با نام خداوند ((رحمن )) آغاز شد, و با نام پروردگارذوالجلال و الاکرام پایان مى گیرد, و هر دو هماهنگ با مجموعه محتواى سوره است .
((پایان سوره الرحمن )).

سوره واقعه [56].

این سوره ((در مکه )) نازل شده و داراى 96 آیه است .

محتواى سوره :.

در ((تـاریخ ‌القرآن )) از ((ابن ندیم )) نقل شده که سوره ((واقعه )) چهل و چهارمین سوره اى است که بر پیغمبر اکرم (ص ) نازل شده قبل از آن سوره ((طه )) و بعد از آن ((شعرا)) بوده است .
ایـن سـوره ـهمان گونه که از لحن آن پیداست , و مفسران نیز تصریح کرده اندـدر مکه نازل شده است , هرچند بعضى گفته اند آیه 81 و 82 در مدینه نازل گردیده ,ولى دلیلى براى این گفته در دست نیست , و نشانه اى در آیات مزبور بر این ادعاوجود ندارد.
سـوره واقـعه چنانکه از نامش پیداست از قیامت و ویژگیهاى آن سخن مى گوید, و این معنى در تـمـام آیـات 96 گـانه سوره مساله اصلى است , اما از یک نظرمى توان محتواى سوره را در هشت بخش خلاصه کرد:.
1ـ آغاز ظهور قیامت و حوادث سخت و وحشتناک مقارن آن .
2ـ گـروه بـنـدى انـسـانـها در آن روز و تقسیم آنها به ((اصحاب الیمین )),((اصحاب الشمال )) و ((مقربین )).
3ـ بحث مشروحى از مقامات ((مقربین )) و انواع پاداشهاى آنها در بهشت .
4ـ بحث مشروحى درباره ((اصحاب الیمین )) و انواع مواهب الهى بر آنها.
5ـ بحثى درباره ((اصحاب الشمال )) و مجازاتهاى دردناک آنها در دوزخ .
6ـ ذکـر دلائل مـختلفى پیرامون مساله معاد از طریق بیان قدرت خداوند, وخلقت انسان از نطفه ناچیز, و تجلى حیات در گیاهان , و نزول باران .
7ـ ترسیمى از حالت احتضار و انتقال از این جهان به جهان دیگر.
8ـ نظر اجمالى دیگرى روى پاداش و کیفر مؤمنان و کافران .

فضیلت تلاوت سوره :.

دربـاره تـلاوت ایـن سـوره روایات زیادى در منابع اسلامى ذکر شده است , ازجمله در حدیثى از رسـول خـدا مـى خـوانـیـم : ((کسى که سوره واقعه را بخواند نوشته مى شود که این فرد از غافلان نیست )).
چـرا کـه آیـات سـوره آن قـدر تـکـان دهـنده و بیدارکننده است که جائى براى غفلت انسان باقى نمى گذارد.
در حـدیـث دیگرى از امام صادق (ع ) مى خوانیم ((هرکس سوره واقعه را در هرشب جمعه بخواند خداوند او را دوست دارد و او را نزد همه مردم محبوب مى کند,و هرگز در دنیا ناراحتى نمى بیند, و فـقـر و فـاقه و آفتى از آفات دنیا دامنگیرش نمى شود, و از دوستان امیر مؤمنان على (ع ) خواهد بود)).
روشـن است که تنها نمى توان با لقلقه زبان این همه برکات را در اختیار گرفت ,بلکه باید به دنبال تلاوت , فکر و اندیشه , و به دنبال آن حرکت و عمل باشد.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر.
(آیه )ـ.

واقعه عظیم !.

مسائل مربوط به قیامت در قرآن مجید معمولا با ذکر حوادث عظیم و انقلابى و کوبنده در آغاز آن تـوام است , و این در بسیارى از سوره هاى قرآن که بحث ازقیامت مى کند کاملا به چشم مى خورد در سوره واقعه که بر محور معاد دور مى زندنیز همین معنى کاملا در نخستین آیاتش مشهود است .
در آغاز مى فرماید: ((هنگامى که واقعه عظیم (قیامت ) واقع شود)) (اذا وقعت الواقعة ).
(آیه )ـ ((هیچ کس نمى تواند آن را انکار کند)) (لیس لوقعتها کاذبة ).
چـرا کـه حـوادث پـیش از آن به قدرى عظیم و شدید است که آثار آن در تمام ذرات جهان آشکار مى شود.
(آیـه )ـ بـه هـر حـال رستاخیز نه تنها با دگرگونى کائنات توام است بلکه انسانها هم دگرگون مـى شـوند همان گونه که در آیه موردبحث مى فرماید: گروهى راپائین مى آورد و گروهى را بالا مى برد))! (خافضة رافعة ).
مستکبران گردنکش و ظالمان صدرنشین سقوط مى کنند, و مستضعفان مؤمن و صالح بر اوج قله افـتـخـار قرار مى گیرند, گروهى در قعر جهنم سقوط مى کنند, وگروه دیگرى در اعلا علیین بهشت جاى مى گیرند, و این است خاصیت یک انقلاب بزرگ و گسترده الهى !.
و لـذا در روایـتـى از امـام على بن الحسین (ع ) مى خوانیم که در تفسیر این آیه فرمود: ((رستاخیز خافضه است چرا که به خدا سوگند دشمنان خدا را در آتش ساقطمى کند, و واقعه است چرا که به خدا سوگند اولیااللّه را به بهشت بالا مى برد)).
(آیـه )ـ سـپـس بـه توصیف بیشترى در این زمینه پرداخته مى گوید: ((در آن هنگام که زمین به شدت به لرزه در مى آید)) (اذا رجت الا رض رجا).
(آیه )ـ این زلزله به قدرى عظیم و شدید است که ((کوهها درهم کوبیده مى شود)) (وبست الجبال بسا).
(آیه )ـ ((و به صورت غبار پراکنده در مى آید)) (فکانت هبا منبثا).
اکـنون باید اندیشید که آن زلزله و انفجار تا چه حد سنگین است که مى تواندکوههاى عظیم را که در صـلابـت و اسـتحکام ضرب المثل است آن چنان متلاشى کندکه تبدیل به غبار پراکنده کند, و فریادى که از این انفجار عظیم برمى خیزد از آن هم وحشتناک تر است .
(آیـه )ـ بـعـد از بـیـان وقـوع این واقعه عظیم و رستاخیز بزرگ به چگونگى حال مردم در آن روز پـرداخـتـه , و قبل از هر چیز آنها را به سه گروه تقسیم کرده , مى گوید:((و شما (در آن روز) سه گروه خواهید بود)) (وکنتم ازواجا ثلثة ).
(آیـه )ـ در مـورد دسـتـه اول مـى فـرمـایـد: (((نخست ) سعادتمندان وخجستگان (هستند) چه سعادتمندان و خجستگانى ))! (فاصحاب المیمنة مـااصحاب المیمنة ).
مـنـظور از ((اصحاب المیمنه )) کسانى هستند که نامه اعمالشان را به دست راستشان مى دهند و این امر در قیامت رمز و نشانه اى براى مؤمنان نیکوکار وسعادتمند و اهل نجات است , چنانکه بارها در آیات قرآن به آن اشاره شده .
تـعبیر به ((مـا اصحاب المیمنة )) (چه گروه سعادتمندى ؟) براى بیان این حقیقت است که حد و نهایتى براى خوشبختى و سعادت آنها متصور نیست .
(آیـه )ـ سـپـس بـه ذکـر گـروه دوم پـرداخته ,مى افزاید:((گروه دیگر شقاوتمندان و شومانند چه شقاوتمندان وشومانى )) (واصحاب المشئمة مـا اصحاب المشئمة ).
گروهى بدبخت و تیره روز و بیچاره و بینوا که نامه هاى اعمالشان را به دست چپشان مى دهند که خود نشانه و رمزى است براى تیره بختى و جرم و جنایت آنها.
تعبیر به ((مـا اصحاب المشئمة )) نیز در اینجا نهایت بدبختى و شقاوت آنها رامنعکس مى سازد.
(آیـه )ـ سـرانـجـام گـروه سوم را چنین توصیف مى کند: ((و پیشگامان ,پیشگامند)) (والسابقون السابقون ).
((سـابـقـون )) کـسانى هستند که نه تنها در ایمان پیشگامند, که در اعمال خیر وصفات و اخلاق انسانى نیز پیشقدمند, آنها ((اسوه )) و ((قدوه )) مردمند, و امام وپیشواى خلقند, و به همین دلیل مقربان درگاه خداوند بزرگند.
و اگـر در روایـات اسـلامـى گـاه ((سـابـقـون )) بـه چهارنفر ((هابیل )) و((مؤمن آل فرعون ))و ((حـبـیـب نـجـار)) کـه هـرکـدام در امـت خـود پـیـشـگـام بـودنـد, و هـمـچـنـیـن ــگـا و امـیـرمـؤمـنـان عـلى بن ابی طالب (ع ) که نخستین مسلمان از مردان بود تفسیر شده , در حقیقت بیان مصداقهاى روشن آن است , و به معنى محدود ساختن مفهوم آیه نیست .
(آیه )ـ ((آنها مقربانند)) (اولئک المقربون ).
(آیـه )ـ سـپـس در یـک جـمله کوتاه مقام والاى مقربان را روشن ساخته ,مى گوید: مقربان ((در باغهاى پرنعمت بهشت )) جاى دارند (فى جنات النعیم ).
تعبیر ((جنات النعیم )) انواع نعمتهاى مادى ومعنوى بهشت را شامل مى شود.
(آیـه )ـ ایـن آیـه به چگونگى تقسیم نفرات آنها در امم گذشته و این امت اشاره کرده , مى گوید: ((گروه زیادى (از آنها) از امتهاى نخستینند)) (ثلة من الا ولین ).
(آیه )ـ ((و (گروه ) اندکى از امت آخرین )) (وقلیل من الا خرین ).
طبق دو آیه فوق گروه زیادى از مقربان از امتهاى پیشینند, و تنها کمى از آنها ازامت محمد(ص ) مى باشند.
(آیه )ـ.

نعمتهاى بهشتى که در انتظار مقربان است !.

در ایـنـجـا انـواع نـعمتهاى بهشتى را که نصیب گروه سوم یعنى مقربان مى شودبازگو مى کند, نـعمتهائى که هریک از دیگرى دل انگیزتر و روح پرورتر است ,نعمتهائى که مى توان آنها را در هفت بخش خلاصه کرد.
نخست مى فرماید: آنها ((بر تختهائى که صف کشیده و به هم پیوسته است قرار دارند)) (على سرر موضونة ).
(آیـه )ـ ((در حـالـى که بر آن تکیه زده و روبه روى یکدیگرند)) و مجلسى پراز انس و سرور دارند (متکئین علیها متقابلین ).
در قرآن مجید کرارا از تختهاى بهشتى و مجالس دسته جمعى بهشتیان توصیفهاى جالبى شده که نـشـان مـى دهـد یـکـى از مهمترین لذات آنها همین جلسات انس و انجمنهاى دوستانه است , اما موضوع سخن آنها و نقل محفلشان چیست ؟کسى به درستى نمى داند.
(آیـه )ـ سـپـس از دومـین موهبت آنها سخن گفته , مى فرماید: ((نوجوانانى جاودان (در شکوه و طـراوت ) پـیـوسـتـه گرداگرد آنان مى گردند)) و در خدمت آنهاهستند (یطوف علیهم ولدان مخلدون ).
(آیـه )ـ این نوجوانان زیبا ((با قدحها و کوزه ها و جامهاى (پر از شراب طهور که ) ازنهرهاى جارى بهشتى )) برداشته شده در اطراف آنها مى گردند و آنان را سیراب مى کنند (باکواب واباریق وکاس من معین ).
(آیـه )ـ امـا نـه شـرابـى کـه عـقـل و هوش را ببرد و مستى آورد, بلکه هنگامى که بهشتیان آن را مى نوشند ((از آن دردسر نمى گیرند و نه مست مى شوند))(لا یصدعون عنها ولا ینزفون ).
تـنـهـا یـک حالت نشئه روحانى توصیف ناپذیر به آنها دست مى دهد که تمام وجودشان را در لذتى بى نظیر فرو مى برد!.
(آیـه )ـ سـپـس بـه چهارمین و پنجمین قسمت از نعمتهاى مادى مقربان دربهشت اشاره کرده , مـى گـویـد: ((و مـیـوه هـایـى از هـر نوع که انتخاب کنند)) به آنها تقدیم مى کنند (وفاکهة مما یتخیرون ).
(آیه )ـ ((وگوشت پرنده از هرنوع که مایل باشند)) (ولحم طیر ممایشتهون ).
مقدم داشتن میوه بر گوشت , به خاطر آن است که از نظر تغذیه بهتر و عالیتراست , به علاوه میوه قبل از غذا لطف دیگرى دارد.
البته از بعضى دیگر از آیات قرآن استفاده مى شود که شاخه هاى درختان بهشتى کاملا در دسترس بـهـشتیان است , بطورى که به آسانى مى توانند از هرگونه میوه اى شخصا تناول کنند این معنى , دربـاره غـذاهـاى دیـگـر بـهشتى نیز مسلما صادق است , ولى شک نیست , که وقتى خدمتکارانى آن چنان غذاهائى این چنین را براى آنها بیاورند لطف و صفاى دیگرى دارد, و یک نوع احترام و اکرام بیشتر نسبت به بهشتیان و رونق و صفاى افزونتر براى مجالس انس آنهاست .
(آیه )ـ سپس به ششمین نعمت که همسران پاک و زیبا است اشاره کرده ,مى گوید: ((و همسرانى از حورالعین دارند)) (وحور عین ).
(آیه )ـ ((همچون مروارید در صدف پنهان ))! (کامثال اللؤلؤ المکنون ).
آنها از چشم دیگران کاملا مستورند, نه دستى به آنها رسیده , و نه چشمى برآنها افتاده است !.
(آیـه )ـ بـعد از ذکر این شش موهبت جسمانى مى افزاید: ((اینها همه پاداشى است در برابر اعمالى که انجام مى دادند)) (جزا بما کانوا یعملون ).
تـا تـصـور نشود این نعمتهاى بى شمار بهشتى بى حساب به کسى داده مى شود,و یا ادعاى ایمان و عـمـل صـالح براى نیل به آنها کافى است ;? نه , عمل مستمر وخالص لازم است تا این الطاف نصیب انسان شود.
(آیه )ـ هفتمین و آخرین نعمت آنها که جنبه معنوى دارد این است که : درآن (باغهاى بهشتى ) نه لغو و بیهوده اى مى شنوند, نه سخنان گناه آلود)) (لا یسمعون فیها لغوا ولا تاثیما).
نـه در آنـجا دروغ و تهمت و افترا وجود دارد, و نه استهزا و غیبت , نه کلمات نیش دار, نه تعبیرات گـوش خـراش , نـه سخنان لغو و بیهوده و بى اساس , هر چه هست در آنجا لطف و صفا و زیبائى و متانت و ادب و پاکى است و چه عالى است محیطى که سخنان آلوده در آن نباشد.
(آیه )ـ سپس مى افزاید: ((تنها چیزى که در آنجا مى شنوند سلام است سلام ))! (الا قیلا سلا ما سلا ما).
سلام و درود خداوند و ملائکه مقربین او, و سلام و درود خودشان به یکدیگر, در آن جلسات پرشور و پرصفا که لبریز از دوستى و محبت است .
(آیه )ـ.

مواهب و نعمتهاى اصحاب الیمین !.

بـعـد از بـیان مواهب معنوى و مادى مقربان , نوبت به ((اصحاب الیمین ))مى رسد, همان جمعیت سـعـادتـمـنـدى کـه نامه اعمالشان به علامت پیروزى درامتحانات الهى به دست راستشان داده مى شود, و در اینجا به شش نعمت از نعم خداوند اشاره مى کند که با مقایسه به نعمتهاى مقربان که در هفت بخش آمده بودیک مرحله پایینتر است .
نـخـست براى بیان بلندى مقام آنها مى فرماید: ((و اصحاب یمین و خجستگان چه اصحاب یمین و خجستگانى ))؟! (واصحاب الیمین مـا اصحاب الیمین ).
و این برترین توصیف است که از آنها شده , زیرا این تعبیر در مواردى به کارمى رود که اوصاف کسى در بیان نگنجد و به هرحال این تعبیر بیانگر مقام والاى اصحاب الیمین است .
(آیـه )ـ این آیه به نخستین موهبت این گروه اشاره کرده , مى گوید: ((آنها در سایه درختان سدر بى خار قرار دارند)) (فى سدر مخضود).
(آیـه )ـ دومـیـن موهبت این است که آنها ((در سایه درخت طلح پربرگ ))به سر مى برند! (وطلح منضود).
((طـلـح )) درخـتـى است سبز و خوشرنگ و خوشبو, جمعى گفته اند همان درخت موز است که برگهاى بسیار پهن و سبز و زیبا, و میوه اى شیرین و گوارا دارد.
بـعـضـى از مفسران گفته اند باتوجه به این که درخت سدر برگهائى بسیارکوچک و درخت موز بـرگهائى بسیار پهن و بزرگ و گسترده دارند ذکر این دو درخت اشاره لطیفى به تمام درختان بهشتى است که در میان این دو قرار دارد.
(آیه )ـ سومین نعمت بهشتى را چنین بیان مى کند: ((و سایه کشیده وگسترده )) (وظل ممدود).
بـعـضـى ایـن سـایه گسترده را به حالتى شبیه بین الطلوعین تفسیر کرده اند که سایه همه جا را فراگرفته است و در حدیثى در روضه کافى این معنى از پیغمبرگرامى اسلام (ص ) نقل شده است .
غرض این است که حرارت آفتاب هرگز بهشتیان را متالم و ناراحت نمى کند,و دائما در سایه هاى مطبوع و گسترده و روح افزا به سر مى برند.
(آیه )ـ در مرحله چهارم به آبهاى بهشتى اشاره کرده , مى فرماید:بهشتیان ((در کنار آبشارها)) که منظره فوق العاده زیبا و دل انگیزى دارد به سرمى برند)) (ومـا مسکوب ).
(آیه )ـ و البته آن درختها و آن همه آب جارى دائم انواع میوه ها را نیزهمراه دارد, و لذا در پنجمین نعمت مى افزاید: ((و میوه هاى فراوان )) (وفاکهة کثیرة ).
(آیه )ـ ((که هرگز قطع و ممنوع نمى شود)) (لا مقطوعة ولا ممنوعة ).
آرى ! همچون میوه هاى این جهان نیست که محدود به فصول معینى باشد.
(آیه )ـ سپس به نعمت دیگرى اشاره کرده , مى افزاید: ((و همسرانى بلندمرتبه )) (وفرش مرفوعة ).
(آیـه )ـ سپس به اوصاف دیگرى از همسران بهشتى پرداخته , مى گوید:((ما آنها را آفرینش نوینى بخشیدیم )) (انا انشاناهن انشا).
ایـن جـمله ممکن است اشاره به همسران مؤمنان در این دنیا باشد که خداوندآفرینش تازه اى در قـیـامـت بـه آنها مى دهد, و همگى در نهایت جوانى و طراوت وجمال و کمال ظاهر و باطن وارد بهشت مى شوند که طبیعت بهشت طبیعت تکامل و خروج از هرگونه نقص و عیب است .
(آیه )ـ سپس مى افزاید: ((و همگى را دوشیزه قرار دادیم )) (فجعلناهن ابکارا).
و شـاید این وصف همیشه براى آنها باقى باشد, چنانکه بسیارى از مفسران به آن تصریح کرده اند و در روایات نیز به آن اشاره شده یعنى ;? با آمیزش , وضع آنهادگرگون نمى شود.
(آیه )ـ و در اوصاف آنها باز مى افزاید: ((زنانى که تنها به همسرشان , عشق مى ورزند و خوش زبان و فصیح و هم سن و سالند)) (عربا اترابا).
(آیه )ـ سپس مى افزاید: ((اینها همه براى اصحاب یمین است ))(لا صحاب الیمین ).
و این تاکیدى است مجدد بر اختصاص این مواهب (ششگانه ) به آنها.
(آیه )ـ ((که گروهى از امتهاى نخستینند)) (ثلة من الا ولین ).
(آیه )ـ ((و گروهى از امتهاى آخرین )) (وثلة من الا خرین ).
و بـه ایـن تـرتیب گروه عظیمى از اصحاب الیمین از امتهاى گذشته هستند وگروه عظیمى از امـت اسـلام , چرا که در میان این امت صالحان و مؤمنان , بسیارند,هرچند پیشگامان آنها در قبول ایمان نسبت به پیشگامان امم سابق باتوجه به کثرت آن امتها و پیامبرانشان کمترند.
(آیه )ـ.

کیفرهاى دردناک اصحاب شمال !.

در تـعـقـیب مواهب عظیم گروه مقربان و گروه اصحاب الیمین به سراغ گروه سوم و عذابهاى دردناک و وحشتناک آنان مى رود تا در یک مقایسه وضع حال سه گروه روشن گردد.
مى فرماید: ((و اصحاب شما چه اصحاب شمالى )) (واصحاب الشمال مـا اصحاب الشمال ).
هـمـانـها که نامه اعمالشان به دست چپشان داده مى شود که رمزى است براى آنان که گنهکار و آلـوده و ستمگرند و اهل دوزخ , و همان گونه که در توصیف مقربان و اصحاب الیمین گفتیم این تـعـبیر براى بیان نهایت خوبى یا بدى حال کسى است , فى المثل مى گوئیم سعادتى به ما رو کرد, چه سعادتى ؟ یا مصیبتى رو کرد؟چه مصیبتى ؟!.
(آیه )ـ سپس به سه قسمت از کیفرهاى آنها اشاره کرده , مى گوید: آنها ((درمیان بادهاى کشنده و آب سوزان قرار دارند)) (فى سموم وحمیم ).
(آیه )ـ ((و در سایه دودهاى متراکم و آتش زا)) (وظل من یحموم ).
بـاد سـوزان کـشنده از یکسو, و آب جوشان مرگبار از سوى دیگر, و سایه دودداغ و خفه کننده از سـوى سوم , آنها را چنان گرفتار مى سازد که تاب و توان را از آنان مى گیرد, و اگر هیچ مصیبت دیگرى جز این سه مصیبت را نداشته باشند براى کیفرآنها کافى است .
(آیه )ـ سپس براى تاکید مى افزاید: سایه اى که ((نه خنک است و نه آرامبخش )) (لا بارد ولا کریم ).
سایبان گاه انسان را از آفتاب حفظ مى کند, و گاه از باد و باران و یا منافع دیگرى دربر دارد, ولى این سایبان هیچ یک از این فوائد را ندارد پیداست سایه اى که از دود سیاه و خفه کننده است جز شر و زیان چیزى از آن انتظار نمى رود.
گـرچـه کـیفرهاى دوزخیان انواع و اقسام مختلف و وحشتناکى دارد ولى ذکرهمین سه قسمت کافى است که انسان بقیه را از آن حدس بزند.
(آیـه )ـ سـپـس دلائل گرفتارى اصحاب شمال را به این سرنوشت شوم ووحشتناک در سه جمله خلاصه مى کند:.
نخست این که ((آنها پیش از این (در عالم دنیا) مست و مغرور نعمت بودند))(انهم کانوا قبل ذلک مترفین ).
((مـتـرف )) بـه کـسـى مـى گویند که فزونى نعمت او را غافل و مغرور و مست کرده و به طغیان واداشته است .
درسـت اسـت کـه هـمـه ((اصـحـاب الـشـمـال )) در زمره ((مترفین )) نیستند, ولى هدف قرآن سردمداران آنهاست .
همان گونه که امروز هم مى بینیم فساد جامعه هاى بشرى از گروه متنعمین مست و مغرور است کـه عـامـل گمراهى دیگران نیز مى باشند, سرنخ تمام جنگها وخونریزیها و انواع جنایات , و مراکز شـهـوات , و گـرایشهاى انحرافى , به دست این گروه است , و به همین جهت قرآن قبل از هر چیز انگشت روى آنها مى گذارد.
(آیـه )ـ سـپـس بـه دومـیـن گـنـاه آنـهـا اشـاره کـرده , مى افزاید: ((و بر گناهان بزرگ اصرار مى ورزیدند)) (وکانوا یصرون على الحنث العظیم ).
بنابراین ویژگى اصحاب شمال تنها انجام گناه نیست , بلکه اصرار بر گناهان عظیم است , چرا که گـنـاه مـمـکـن است , احیانا از اصحاب یمین نیز سر زند, ولى آنهاهرگز بر آن اصرار نمى ورزند, هنگامى که متذکر مى شوند فورا توبه مى کنند.


لیست کل یادداشت های این وبلاگ